ماه هفتم خیلی وقته تموم شده ! + آلبوم 3
امسال اولین باره که برگهای پاییزی رو می بینی و چقدر هم برام عجیبه که
اینقدر به برگا علاقه داری و با دقت نگاهشون می کنی !
مسیحای نازم ببخش که وقت نکردم بیام و برات از خودت بنویسم
خونه ی جدید هنور اینترنت نداره و وقتایی هم که میام خونه عزیزجونت اصلا وقت نمی کنم
امیدوارم الان که دارم وبلاگتو آپ می کنم بیدار نشی عشقکم !
دو هفته ای از تولد هفت ماهگیت می گذره
حسابی بزرگ شدی.
عاشق خوردن هستی !! وظیفه ای داری به نام مهندس جاروبرقی!!
یعنی هرچی بدیم دستت اول یه کم مهندسی می کنی.. اینور اونورشو با دقت نگاه می کنی .
بعد هم با لذت تمام میبری توی دهنت. البته اگر از چیزی خیلی خوشت بیاد
اول کلی باهاش حرف می زنی و در موردش فکر می کنی
و وقتی مهندسیت تموم شد میره به سمت دهن !
توی کل روز هزار بار می گم : مسیحا دهن نه !!!!
مهمترین علاقمندی هات : کنترل تلویزیون . سری عروسک های دوستان حمام . جای پستونک .
سیم تلفن خونه ی عزیزجون. برس خودت
هنوز اقدامی در مورد چهار دست و پا ندیدم ازت. اشکالی نداره گلکم. عوضش خوب وزن گرفتی و
خیال مامان هما جونت از خورد و خوراکت راحته ! این به اون در !!
از حرف زدنت بگم.. همه ی حروف رو به زبون میاری ! به جز ماما و بابا ! البته اونارو فقط موقع غر زدن
و گریه به طرز خنده داری می گی مــــــامـــــــا !!
هنوز خودت نمیتونی بشینی اما وقتی میشینی تقریبا بیشتر مواقع کنترل می کنی و نمی افتی
عاشق ددر رفتنی ! کاملا متوجه میشی وقتی کسی لباس میپوشه و آماده بیرون رفتن میشه.
از خوشحالی دم در جیغ میزنی. اگه یه ساعتم بیرون بچرخونمت هیچی نمیگی و اعتراضی نداری.!
یه کمی هم در مورد اذیت کردنات بنویسم !!
بیشتر از یه ماهه که بدجوری تو خواب بیدار میشی و حتما باید کنارم باشی تا شیر بدم بهت و
همون موقع دوباره بخوابونمت. هر شب چندین بار این اتفاق میافته.
همیشه هم باید یه نفر کنارت باشه. اصلا تحمل تنهایی رو نداری.
یه وقتایی هیچ کاری باهام نداری اما فقط باید پیشت باشم.
یه وقتایی هم با اینکه پیشتم بازم راضی نمیشی و باید بغلت کنم و راه برم !
فدات بشم پسرم..
همه ی اذیتات هم دوست دارم.
به روزی فکر می کنم که بزرگ شدی و خودت می تونی این نوشته هارو بخونی.
یه کم هول هولی نوشتم. باید برم.
به زودی می ام عکسای ماه هفتم زندگیت رو می ذارم عشقکم.
پی نوشت : عکس ها اضافه شد در بقیه ش !