مسیحامسیحا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مسیحا *فرشته کوچک خوشبختی*

سکوت

1391/5/24 19:59
نویسنده : مامان هما
1,257 بازدید
اشتراک گذاری

می خواستم پست جدیدی درباره ی مسیحا بنویسم.

اما..

دلم نیومد..یاد زلزله آذربایجان افتادم.

یاد بچه هایی افتادم که دیگه مادری ندارن که آرومشون کنه..

یاد مادرایی افتادم که دیگه بچه ای نیست که توی آغوش بگیرن..

یاد بچه هایی که تا آخر عمر یه عکس از پدرشون دارن..

یاد پدرایی که حسرت خنده ی بچه شونو به دل دارن..

خدایا.. آرومشون کن اونایی که موندن و از دست دادن.

خدایا بیامرز اونایی که گذاشتن و گذشتند..

دیگه حرفی ندارمعزا

 

 کودکم ، مادرت تشر می زد

 منضبط باش و پاک بازی کن

دیگر اینجا کسی مزاحم نیست

تا دلت خواست خاک بازی کن

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سپیده
24 مرداد 91 21:30
خدا به بازماندهاشون صبر بده
مامان پوريا پهلووون كوچولو
25 مرداد 91 18:58
چه سخته تو يه لحظه و تو اوج شادمانيت پر از درد و رنج بشه اين قلب اسمونيت خدا فقط خودت صبر بده ...
مامان امیرسام
26 مرداد 91 7:47
شعر اخریه خیلی غم دار بود.
مامان رومینا
26 مرداد 91 13:04
خیلی و ضع ناراحت کننده ای ست خدا به همشون صبر بده